سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

شمع می سوزد و پروانه به دورش نگران

 

من که می سوزم و پروانه ندارم چه کنم



کلمات کلیدی :
ن : امیررضا احرامیان پور
ت : 87/5/19:: 1:57 عصر
نظرات ( )

 

 

هنوزم انتظار و انتظار است

هنوزم دل به سینه بیقرار است

هنوزم خواب می بینم به شبها

همان مردی که بر اسبی سوار است

همان مردی که آید جمعه روزی

و این پایان خوب انتظار است

 



کلمات کلیدی :
ن : امیررضا احرامیان پور
ت : 87/5/13:: 2:15 عصر
نظرات ( )

 

اگر زهرم دهی، زهرت بنوشم

اگر سنگم زنی، سنگت ببوسم

اگر غسلم دهی با آب کافور

کفن پاره کنم رویت ببوسم



کلمات کلیدی :
ن : امیررضا احرامیان پور
ت : 87/5/12:: 2:16 عصر
نظرات ( )

 

        سحرگاهان که شبنم آیتی از پاک بودن را به گلها هدیه می بخشد،

                     به آن محراب پاکش آرزو کردم برایت:

                                خوب دیدن، خوب بودن، خوب ماندن را.    



کلمات کلیدی :
ن : امیررضا احرامیان پور
ت : 87/5/8:: 11:24 صبح
نظرات ( )

 

می توان رشته این چنگ گسست

           می توان کاسه آن تار شکست

                  می توان فرمان داد:

                  هان،  ای طبل گران زین، پس خاموش بمان

 

به چکاوک اما، نمی توان گفت مخوان!



کلمات کلیدی :
ن : امیررضا احرامیان پور
ت : 87/5/2:: 12:32 عصر
نظرات ( )

شاید آنروز که سهراب نوشت:

 تا شقایق هست زندگی باید کرد

خبری از دل پر درد گل یاس نداشت، باید اینطور نوشت:

هر گلی که باشی، چه شقایق، چه گل میخک و یاس

       زندگی اجباری است.



کلمات کلیدی :
ن : امیررضا احرامیان پور
ت : 87/4/30:: 7:8 صبح
نظرات ( )

 

 

دیرگاهیست که تنها شده ام

قصه غربت صحرا شده ام

وسعت درد فقط سهم است

بازهم قسمت غم ها شده ام

من که بی تاب شقایق بودم

همدم سردی یخ ها شده ام

کاش چشمان مرا خاک کنید

تا نبینم که چه تنها شده ام



کلمات کلیدی :
ن : امیررضا احرامیان پور
ت : 87/4/29:: 12:53 عصر
نظرات ( )

عشق یعنی....

 

اینکه میدونی توی این دنیا کسی هست که با دیدنش رنگ از روت می پره و صدای قلبت آبروت رو به باد میده.

مهم نیست اون مال تو باشه مهم اینه که:  فقط باشه، نفس بکشه، زندگی کنه و خوشبخت باشه.



کلمات کلیدی :
ن : امیررضا احرامیان پور
ت : 87/4/28:: 7:48 عصر
نظرات ( )

 

تمام سهم زمین از حسین پرپر شد

زمین برای همیشه شهید پرور شد

شکت حرمت خورشید در برابر شب

چه شد که گوش زمین از شنیدنش کر شد؟

و سرنوشت عجیبی که بیم آن می رفت

به حکم قاتل آیینه ها مقدر شد!

و لحظه لحظه عطش بود دست وپا می زد

چنان که آب هم از دیدنش مکدر شد

و کینه های فدک آن چنان به اوج رسید

که بوسه گاه محمد نصیب خنجر شد

عجب حکایت تلخی، غروب و غربت و داغ

زمین گریست به حدی که آسمان تر شد



کلمات کلیدی :
ن : امیررضا احرامیان پور
ت : 85/12/18:: 1:6 عصر
نظرات ( )

 

 

فرخنده سالروز ثبت اکمال دین، اتمام نعمت، طلوع ، استمرار ولایت بر

خورشید عالمتاب هستی مهدی موعود(عج) و شما پیروان  بر حقش

مبارکباد



کلمات کلیدی :
ن : امیررضا احرامیان پور
ت : 85/10/17:: 10:35 عصر
نظرات ( )
<      1   2   3   4   5      >
 
جهت اطلاع از تنظیمات و ویــــرایش این قالب اینجا را کلیک کنید.

.:: کلیک کنید ::.